فهرست مطالب

نشریه فلسفه
سال سی و چهارم شماره 2 (زمستان 1385)

  • تاریخ انتشار: 1385/12/29
  • تعداد عناوین: 10
|
  • پست مدرنیته و نگرش های جدید معنا شناسی در شهر سازی
    صفحه 4
    امروزه پست مدرنیسم درتمام رشته ها به جنبشی فراگیر و همه جایی تبدیل شده است و ما،چه بخواهیمو چه نخواهیم، به حوزه ای وارد شده ایم که با دوره های پیشین تفاوت ماهوی و معنایی بسیار زیادی دارد.نمونه ای از این تفاوت ها درحوزه اندیشه عبارتند از: نفی فراروایت ها،نفی انسان گرایی و نفی هرگونه واقعیت ثابت و حقیقت مطلق. در تمام این اندیشه ها یک موضوع مشترک به چشم می خورد: نفی معنا و ناتوانی در به بیان درآوردن معناو درک کاملاز حقیقت. تاثیر جنبش پست مدرن برشهرسازی معاصر بسیار مشهود است.در حقیقت، بخش اعظمی از پیشرفت شهرسازی پست مدرن حاصل تغییر نگره ها و اندیشه ها و مبانی نظری است.بحث حاضر به دنبال برشمردن و بازخوانی ریشه ها و پایه های این تفکر در شهر و شهرسازی است.آنچه درپی آن هستیم، این است که هستی شناسی و معنا شناسی شهردرگذار به فلسفه پست مدرن چه قبض و بسطی به خود دیده و نگرش های معنا شناختی درعصر پست مدرن دستخوش چه تغییراتی شده اند.
    کلیدواژگان: پست مدرنیسم، معنا، حقیقت، نسبی گرایی، زبان و متن
  • نظریه تشابه (analogia)در یونان
    محمد ایلخانی صفحه 5
    در باب منشا و چگونگی شکل گیری نظریه «تشابه»که به دو نوع «تشابه نسبت»و «تشابه تناسب»تقسیم می شود ودروجود شناسی و ارتباط خالق با مخلوق،به ویژه نزد فلاسفه قرون وسطا،مدنظر بوده، آرای گوناگونی مطرح شده است.در این مقاله،این نظریه در آثارفلاسفه یونانی مورد مطالعه قرار می گیرد.افلاطون و ارسطو به تشابه تناسب اشاره کرده اندو به نظر می رسدکه منشا تشابه نسبت را می توان درمابعد الطبیعه ارسطو یافت. درآثار برخی از فلاسفه افلاطونی و نو افلاطونی نیز این نظریه به چشم می خورد،ولی پرسش اساسی این است که آیا این متفکران به «تشابه در وجود»اشاره کرده اند یا اینکه این نظریه متاخر است و مختص به وجودشناسی فلاسفه مسلمان و قرون وسطا است.
    کلیدواژگان: تشابه نسبت، تشابه تناسب، تشابه در وجود، اشتراک معنوی، اشتراک لفظی، وجود، بهره مندی، صدور
  • محسن جهانگیری صفحه 6
    واصل بن عطا در مدینه طیبه به دنیا آمد.نخست درهمان شهر پیش پسران محمدحنیفه،فرزند امیرالمومنین، علی (علیه السلام)درس خواند،بعد به بصره رفت و به جمع شاگردان حسن بصری پیوست.باحسن در مساله «مرتکب معصیت کبیره»که درآن وقت از مسایل بسیارحاد جامعه اسلامی بود،به مخالفت برخاست؛از مجلس درس حسن کناره گیری کردو معتزلی نام گرفت.او از ادیان و مذاهب عصرش به خوبی آگاه و مناظری بسیار نیرومند و چیره دست بود و خود عقاید و افکار خاصی داشت؛در تبیین عقاید دینی روش عقلی برگزید و برای شناساندن روشو نشر افکارش نمایندگان و مبلغانی به اطراف و اکناف فرستاد،کتب و رسالاتی تالیف کرد،که ازبین رفت و آنچه اکنون از عقایدش می دانیم،از نوشته های دیگران است.واصل موسس فرقه معتزله و بنیان گذار اصول این فرقه شناخته شده است. او علاوه بر اطلاعات وسیع و عمیق دینی و کلامی و بهره مندی از قدرت برتر مناظره و مباحثه،از ادیبان بسیار معروف زمانش به شمار می آمده است.با اینکه شکسته زبان بوده و قدرت تلفظ حرف «راء»نداشته، در اثر استعداد و قریحه قوی و مهارت و اطلاع گسترده از لغات و ترکیبات زبان تازی با اسقاط «راء»،ارتجالا فصیح ترین قصاید رامی سروده است،به گونه ای که مورد اعجاب و تحسین شاعران نامدارعصرواقع شده است.
    کلیدواژگان: حدود، تعزیرات، کیفر معین قطعی، کیفر نامعین غیر قطعی، جرائم مهم، جرائم کم اهمیت، حکمت تقنینی
  • غلامعلی حداد عادل صفحه 43
    مساله «آزادی»یکی از عمومی ترین و کهن ترین مسایلی است که از دیرباز اندیشه آدمی را به خود مشغول داشته است.آزادی،امری است که نه تنها فیلسوفان و متفکران،بلکه عامه مردم نیز اهمیت آن را به یک معنا درک و تصدیق می کنند،و درمجموع، باید گفت کمترکسی است که ارتباط این موضوع را با خویش از طریق گوشت و پوست و خون احساس نکند،و بتواند نسبت به آن بی اعتنایی ورزد. در طول تاریخ تفکر،مساله آزادی،همواره به نوعی و به نحوی،مورد توجه متفکران بوده و هیچ فیلسوف نام آور صاحب مکتبی نیست که این مساله ار در فهرست مسایل اصلی فلسفه خویش قرار نداده باشدو در جست وجوی راه حلی برای آن نیامده باشد.خلاف برخی از مسایل و مباحث فلسفی که در برخی از دوره های تاریخی به دلایلی اهمیت می یابدو در دوره ای دیگر اهمیت خود را ازدست می دهد،«آزادی»همواره در صدر دستورکار متفکران و مصلحان و انسان شناسان قرار داشته و نه تنها پرونده آن با گذشت زمان بسته شده بلکه با پیشرفت علوم و توسعه جوامع،به ویژه در قرون اخیر،براهمیت و پیچیدگی ان افزوده شده است. فیلوسفان،متکلمان،دانشمندان،جامعه شناسان،سیاست مداران،حقوق دانان،اقتصاددانان،روان شناسان و علمای علم اخلاق و تعلیم و تربیت هریک به صورتی خود را بامساله آزادی مواجه دیده و از منظر ویژه تخصص خود به منظره وسیع ومتنوع آزادی نظر کرده اند.
  • محمود خاتمی صفحه 59
  • سید حمید طالب زاده صفحه 63
    مرلوپونتی فیلسوف پدیدار شناس فرانسوی در خصوص ادراک حسی به نقادی آرای عقلی مذهبان و تجربی مذهبان می پردازد و با الهام از اندیشه اگزیستانس درهیدگر و پدیدارشناسی هوسرل با ردیگرادراک حسی را مورد تحقیق قرارمی دهد و این مقاله به طور اجمال به آن پرداخته است.
  • شهرام پازوکی صفحه 93
    در آثار ملاصدرا دونحو تلقی و برخورد با تصوف وجود داردکه خلاف عادت(پارادکس)می نماید.وی از طرفی در ردو انکار تصوف سخن میگوید و آن را تخطئه می کند،و از طرف دیگر از آن دفاع می کند.این امرتنها منحصر به ملاصدرا نیست بلکه از اوصاف دوره صفویه است که تصوف حقیقی رایج(که آن را می توان تصوف صفوی نامید)درقیاس با تصوف حقیقی (تصوف علوی)رد می شود،چنان که در آثار بسیاری دیگر از عالمان، عارفان وفیلسوفان آن عصر در ایران،از جمله اساتید وشاگردان ملاصدرا نیز مشهود است. این گونه تلقی حاصل تحولی است که در دوره صفویه در فهم تصوف و نیز تشیع ایجادشده و اثر آن تاکنون درتاریخ ایران برجای مانده است.آنچه در این مقال می آید،شرح و بررسی این مطلب و، به ویژه،موضع ملاصدرا و بعضی استادان و شاگردان وی در این باب است،ولی پیش از آن باید مقدماتی تاریخی را ذکر کنیم.
  • حسین غفاری صفحه 109
    مقاله حاضر درنقد مقاله «پارادکس تصوف نزد اساتید و شاگردان ملاصدرا»نوشته شده و دو مدعای اصلی آن را به نقد کشیده است:1.نگاه مذموم به تصوف حاصل جریان های صوفیانه عصر صفوی است و از این زمان به بعد چنین نگرشی به تصوف در فضای فکری تشیع گسترش می یابد. 2.تحت تاثیر همین فضا،عرفان به عنوان جریانی در مقابل تصوف رایج شکل می گیرد.حال آنکه پیش از این،عرفان به معنای نوعی شناخت،بخشی از تصوف بود و دردل آن مطرح می شد.نگارنده با نقل شواهد متعدد نشان داده است که اولا نگاه مذموم به تصوف سابقه ای بس کهن دارد و ثانیا عرفان از قرون نخستین راه بدیلی در مقابل یا در کنار تصوف رسمی خانقاهی بوده و تنهابخشی از مجموعه سلوک صوفیانه محسوب نمی شده است.
  • نصرالله حکمت صفحه 127
    قاده فلسفی «الواحد لایصدر عنه الا الواحد»(از واحد جزواحد صادر نمی شود)را که معروف به قاعده«الواحد»است،بیشتر فیلسوفان مسلمان پذیرفته، در آثار خود مورد بحث قرار داده. مفاد آن را برهانی کرده اند. بی تردید،این قاعده عقلی را نخستین بار فیلسوفان مسلمان مطرح نکرده اند،اما اینکه چه کسی آن را کشف کرده و برای بار نخست مورد بحث و گفت و گو قرارداده است،محل اختلاف حکمای اسلامی است.معلم ثانی، ابونصر فارابی،ارسطو را مبتکر این قاعده می داند و دراین باب به سخن فیلسوف معروف، زنون،که وی را ازشاگردان ارسطو می داند،استناد می کند،اما ابن رشد این قاعده را به دو فیلسوف قدیم یونانی، افلاطونی و ثامسطیوس نسبت داده و در این باب نام ارسطو را به میان نیاورده است.عثمان یحیی،این قاعده را در اصل تاریخی خود،دارای مبدیی افلوطینی می داند.در کتاب اثولوجیا –که آن را حکمای مسلمان به عنوان کتاب ارسطو می شناختند اما در واقع خلاصه ای کتاب افلوطین است-مفاد این قاعده مورد بحث قرار گرفته است درمیمردهم از کتاب مذکور آمده است که: «اولین ابداع حق، شی ء تام است که همان هویت عقل باشد.»
  • سایه میثمی صفحه 143
    این مقاله با شرح دیدگاه کواین در وجودشناسی که به صورت منطقی در قالب التزام وجود شناختی ارائه می شود،حیثیت نظری موجودات را درنسبت با نظریات علمی بررسی می کندو از رهگذر نقشی که توابع نماینده ایفا می کنند،به نوعی نسبیت درحوزه وجود شناسی می رسد،که کواین از آن به «نسبیت وجود شناختی»تعبیر می کند و روی دیگر آن ساختار گرایی علمی است.اگرچه این نسبیت و ساختار گرایی ضدواقع گرایی به نظر می رسند،کواین در فلسفه خود به واقع نمایی علم پای بند می ماند.او در پرتوی طبیعت گرایی و همچنین با جمعه میان حیثیت درون ذات محمول صدق و خصلت واقع نمای آن، از واقع گرایی در چهارچوب علم تجربی به طور قوی دفاع می کند.
    کلیدواژگان: التزام وجود شناختی، تابع نماینده، نسبیت وجود شناختی، ساختار گرایی علمی، واقع گرایی